دانشجوی بسیجی شهید سید سعید خرسندی در اول شهریور سال 1347 در محله ی نقره دشت شهرستان رشت زمینی شد . خانواده ی متدین و مذهبی او ٬ با تولد اولین فرزند پسر در گوشش اذان و اقامه را قرائت کردند و از ابتدای کودکی با زمزم الهی ٬ وجودش را نورانی نمودند . سید سعید ٬ در دوران طفولیت ٬ دچار بیماری سختی شد که خانواده از حیات دنیایی اش قطع امید نموده که با فضل و رحمت الهی و عنایات خاص ائمه ی اطهار ( علیهم السلام ) وی به آغوش گرم خانواده بازگشت . . مادر شهید نقل می کند « در یکی از روزهای سخت بیماری او ٬ به بیرون از خانه رفته بودم ٬ پس از بازگشت ٬ اتاق سید سعید را نورانی دیدم که پس از آن ٬ حال سعید رو به بهبودی رفت» شهید خرسندی ٬ جهت راهیابی به میعاد گاه علم و دانش ٬ در سال 52 در مدرسه ی فولادلو ( شهید سر افراز ) رشت ثبت نام نمود و به تحصیل علم و دانش پرداخت . پایان دوران ابتدایی او همزمان با پایان زندگینامه ی حکومت ستم شاهی طاغوت و رژیم پهلوی بود و در این سال های پر التهاب ٬ سید سعید به اتفاق پدر٬ هم صدا با مردم ایران در راهپیمایی و تظاهرات بر علیه رژیم شاه حرکت می نمود . وی در یکی از مراسمات و سخنرانی های حجه الاسلام و المسلمین احسانبخش در مسجد کاسه فروشان رشت ٬ مورد حمله ی مزدوران رژیم پهلوی قرار گرفته و با گاز اشک آور ٬ دچار مسمومیت گشته که با کمک پدر نجات پیدا نمود . وی به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده از سن سیزده سالگی ٬ به کار در مغازه های آرایشگری ٬ مکانیکی و واکس زنی روی آورد و به پدر که آرایشگری ساده و پر تلاش بود کمک نمود . سید سعید تحصیلات سه ساله ی راهنمایی را در مدرسه ی عطا آفرین با کسب نمرات عالی به پایان رساند و از آنجایی که صبح ها به درس خواندن و بعد از ظهرها به کار مشغول بود اما هیچ گاه از مکان های مذهبی مثل مسجد و بسیج غافل نبود و به همراه خواهر کوچکتر از خود به مسجد می رفت و در کلاسهای قرآن شرکت می نمود . سید از آن جا که در همه ی زمینه ها ٬ فعال و مشغول بود ٬ در زمینه ی قرآن و احکام دینی تلاش بسیار می نمود و در دوران نوجوانی ٬ هدایایی از ائمه ی جماعات و مسئولین مسجد دریافت می نمود . وی با به عضویت در آمدن در کتابخانه ی مدرسه ٬ از کتابهای مختلف علمی ٬ مذهبی و سیاسی استفاده های فراوان می نمود و در بارور نمودن فهم و درک فکری خود می کوشید . وی از اخلاق حسنه و نیکویی برخوردار بود و در دوست یابی و رفت و آمد با هم سن و سالانش سعی می نمود کسانی را به دوستی برگزیند که پایبند به اصول و قوانین اسلامی اند . وی در درس خواندن بسیار کوشا بود و مقطع دبیرستان را در هنرستان شهید انصاری رشت با موفقیت به پایان رساند و در همان سال پس از شرکت در آزمون ٬ وارد دانشکده ی شهید چمران رشت شد . دانشجوی رشته ی عمران و بسیجی فعال دانشکده ٬ علاقه ی زیادی به شرکت در مراسمات دعای کمیل و ندبه و نماز جمعه داشت . شهید ٬ در شادی ها و غصه های زندگیش ٬ مادر را صمیمی ترین دوست برای خود برگزیده بود و در کارها ٬ از او یاری می طلبید . وی علاقه زیادی به حضرت امام خمینی ( ره ) داشت و از آن جایی که در طراحی و نقاشی استعداد خاصی داشت ٬ چهره ی حضرت امام را به زیبایی به تصویر کشیده بود . علاقه ی او به رشته ی کاراته و گرفت و از بسیج دانشجویی دانشگاه جهت شرکت در مناطق جنگی در تاریخ 10/12/66 پس از گذراندن پانزده روز دوره ی آموزشی در تهران ٬ وارد اهواز شد . شهید خرسندی در منطقه ٬ به عنوان مسئول نقشه کشی و سنگر سازی در کنار دیگر رزمندگان به فعالیت پرداخت . وی در پاسخ به دوستان و خانواده مبنی بر عدم حضور در جبهه ها می گفت : « مگر خون من از خون دیگران رنگین تر است . هم اکنون بنا به وظیفه ی شرعی و عشق به وطن ٬ به مناطق می شتابم چرا که در پاسخ به ندای \\\\\\\" هل من ناصر ینصرنی \\\\\\\" حضرت امام خمینی ( ره ) نباید لحظه ای درنگ نمود .» تنها پسر خانواده در نامه ها به خواهرانش در نماز اول وقت ٬ رعایت حجاب و خواند درس سفارش می نمود . شهید سید سعید خرسندی ٬ وجودی سرشار از عاطفه ٬ ایثار و صفا داشت و همت و تلاش او زبانزد خاص و عام بود . وی با وجود داشتن خانواده ای متدین ٬ زیر بنای عقیدتی و مذهبی محکم و خلق و خویی محمدی پسند داشت . چشم پوشی از نامحرم ٬ رعایت شئونات اسلامی و عشق به انقلاب ٬ از خصوصیات بارز و اخلاقی شهید خرسندی محسوب می شد . مهربان ترین دانشجوی دانشکده ی شهید چمران ٬ سر انجام در یکی ازعملیات های تجسس در جزیره ی مجنون در تاریخ 12/3/67 با اصابت بمب شیمیایی دشمن و با پرت شدن از لنج درسن 20 سالگی ٬ شجاعانه به درجه ی عظیم شهادت نائل و به دیار حضرت دوست شتافت و با عرشیان هم نوا گشت . پیکر پاک و مطهرش ٬ پس از تشییع با شکوه در گلزار شهدای رشت به خاک سپرده شد .