در صورت مغایرت اطلاعات شهید، مراتب را اعلام فرمایید باسپاس
اطــــلاعــــات فــــردی شــــهید
نـــــام :
سعید
نـــــام خـــــانوادگـــــی :
صیاد
نـــــام پـــــدر :
مهدی
تـــــاریخ تـــــولـــــد :
1337/12/24
مـــــحل تـــــولـــــد :
بندر انزلی
ســـــن :
23
دانشــجـوی :
دانشگاه گیلان
رشــــته تحصــــیلی :
ماهی شناسی
وضـــــعیت تــــاهــــل :
مجرد
تـعـــداد فـــرزنـد :
ندارد
دســـــته اعـــــزامـــــی :
سپاه
مســــئولــــیت :
مسئول دسته

در زمستان سال 1337 ،زمانیکه سپیدی برف پهن دشت ایران ، نگون بخت ،مالامال از جنایات رژیم سفاک پهلوی را پوشانده بود و شاه و اوباشانش در کاخ های عنکبوتیشان رقص مرگ کرده و باده خون می نوشیدند،در یک خانواده کارگری و مذهبی فرزندی چشم به جهان گشود که نامش را سعید نهادند و او از همان اوان کودکی تحت سرپرستی و تربیت پدر و مادرش قرار گرفت . با آغاز تحصیل در سال 1344 دوران 12 ساله ابتدایی و دبیرستان را با موفقیت در خرداد ماه هر سال گذراند و پس از اخذ دیپلم در آبان ماه سال 1356 وارد خدمت نظام گشته و دوران خدمت را در مرز ایران و ترکیه (سیرو) گذراند. در این دوران بود که شهید ظلم و بیداد گری رژیم منحوس ستم شاهی پهلوی را که در شهر ها در میان زیور های تصنعی آن محبوس می کرد،به خوبی لمس نمود. زیرا انسان هایی را می دید که به وسیله عده قلیلی از اوباشان رژیم به صورت وحشیانه ترین شیوه های استعماری و استثماری به بند کشیده شده و هر آنچه را که این نگون بختان در زندگی سراسر نکبت بار خویش کسب می کردند به غارت می برند . خلاصه آن چیزی که برای این مردم سیه روز باقی می ماند چیزی جز فقر در همه زمینه های زندگیشان نبود.
شهید که در همه دوران زندگیش سخت مخالف فسق و فجوری بود که اکثریت جامعه ایران را در بر گرفت بود و همچنین از اینکه وطن با آن همه میراث های فرهنگی درخشانش لحظه به لحظه بیشتر در کام امپریالیسم فرو می رفت ، رنج می برد. انطباق تاراج اقتصادی با آن همه استعمارفرهنگی توسط امپریالیسم و رژیم حلقه به گوشش ،چاره را جز در مبارزه با آن خون آشامان زمان ندید. در این اندیشه بود که با اوج گیری انقلاب کبیر اسلامی ، به رهبری امام خمینی ،این اسوه همیشه جاویدان تیغ و تسبیح فرصت را مغتنم شمرده برای آگاه نمودن ارتشیان ،این قشری که همیشه رژیم تلاش در هر چه فزونتر به استعمار کشیدنشان می نمود و به راستی که او در مقیاسی وسیع موفق شده بود.
آن زمان که پایگاه های رژیم سرا پا نفاق ،یکی پس از دیگری توسط تک سواران اسلام فتح می گردید ،خصم زخم خورده ، سعی وافری می نمود تا رادیو و تلویزیون (ارومیه )،این رکن اساسی را ازتصرف انقلابیون خارج نماید، شهید با یاری تنی چند از برادران انقلابی و در نبردی رویا روی با حامیان ارتجاع و انحطاط حاکم به دفاع پرداخت. در حالیکه تعدادی از برادران همرزمش هم در این مبارزه به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدند.
شهید مدتی پس از پیروزی انقلاب یعنی در اردیبهشت سال 1358 با گرفتن برگ پایان خدمت از ارتش خارج گشته ،به دیار خویش (انزلی) برگشت و خویشتن را آماده دفاع از دستاورد های انقلاب ،در همه زمینه هایی که اسلام ،این مکتب انسان ساز ارائه می کرد، نمود.
بدین جهت در حالی که همیشه در صحنه های سیاسی – مذهبی و.... حاضر بود ،خویشتن را آماده نمود تا مطالعاتی که در دوران نظام برای شرکت در کنکور نموده بود راتکمیل تر نماید. بدین لحاظ با تلاش پی گیر در فراگیری دروس ،خود را آماده برای شرکت در سال 1358 نمود ، و موفق به قبولی در رشته فنی مهندسی کشاورزی دانشگاه گیلان شد. با ورود به دانشگاه ،محدوده فعالیت های مذهبی ، سیاسی شهید گسترده تر گردیدو برای اینکه هر چه بهتر در صحنه های گوناگون انقلاب باشد،با دانشجویان پیرو خط امام دانشگاه همکاری نمود و آن زمان که وقایع دانشگاه ها از جمله دانشگاه گیلان ،در پی انقلاب فرهنگی به وقوع پیوست و گروهک ها ی چپ و راست از هر سو برای اشغال دانشگاه دانشگاه و بالاخره شکست انقلاب تلاش می نمودند،به دفاع از دانشگاه این سنگر مستحکم انقلاب و اسلام پرداخت ، در این نبرد بود که تنی دیگر از برادران هم رزمش شربت شهادت نوشیدند . شهید با مشاهده این وقایع وتلاش وافر امپریالیسم و ایادیش برای سرکوبی انقلاب و اسلام ،عزم خویش را جزم نمود،تا هر چه در توان دارد برای خدا و اسلام در طبق اخلاص گزارد. و برای جامه عمل پوشاندن به خواسته اش بود که با برنامه ریزی دقیق به مطالعات علمی وایدئولوژیکی پرداخت،تا قادر باشد هم خویشتن را به سوی الله عروج دهد و هم یک هدایت کننده زبر دست در جامعه گردد.براستی هر زمانی که می گذشت در چهره اش درد ماندن و عشق به معبودش را بیشتر می کرد.
باید گفت از عالی ترین حالات شهید حالت روحانیش در در وقت نماز گزاردن بود.آنقدر خالصانه با خدای خویش به راز و نیاز می پرداخت که در چهره اش شوق به پرواز نقش می بست. از آنجایی که علاقه وافری به دعاهای مذهبی داشت،باشوق فراوانی در دعاهای کمیل ،ندبه ،توسل و.... و همچنین مراسم مذهبی حضور می یافت.
با شرو ع جنگ تحمیلی عراق در سال 1359 بنا به دستور امام که رهبریت و امامت ایشان را قاطعانه قبول داشت ،داوطلبانه از طرف بسیج پس از یک ماه دوره رزمی دیدن عازم جبهه غرب گردید . پس از یک ماه در جبهه ماندن ،با اتمام دوره اش عازم دیارش انزلی گردید.با بازگشتش از جبهه دیگر قرار نداشت و این تلاطم روحانی شدید آنچنان بود که با همه وجودش فزون تر از گذشته در خدمت اسلام قرار گرفت و از کوچکترین لحظات زندگیش برای ارشاد دیگران سود می جست ،چنانکه در محیط خانواده این امر به خوبی قابل لمس بود و در حالیکه تلاشش برای هرچه فزون تر مفید واقع شدن برای خدا و اسلام ،چهره عظیم تر و عمیق تری گرفته بود ، خویشتن را آماده رفتن به جبهه نمود . که در شهریورسال 1361 با تنی چند از رزمندگان اسلام داوطلبانه از طرف بسیج عازم جبهه شد. با شرکت در نبرد اول ، دوم ، و سوم حمله محرم ، با رمز زینب (س) در مرحله سوم عملیات در حالیکه قهرمانانه به هشت کیلومتری خاک عراق در جبهه موسیان نفوذ کرده بود ند ،با ترکش خمپاره صدامیان کافر به درجه رفیع شهدت ناءل آمده و به لقاءالله پیوست و بدین سان جاودانه گشت.....
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

« و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» آل عمران آیه 169
اشهد ان لا اله الا الله
اشهد ان محمد رسول الله
اشهد ان علیا ولی الله
با سلام و درود به رهبر مستضعفان جهان و بت شکن زمان امام خمینی، برای اداء وظیفه وصیتنامه خود را می نویسم.
پدر و مادر عزیزم سلام، امید است صحت و سلامت بوده و در زیر سایه پروردگار دعاگوی امام باشید.
باری اگر چوب و شاخه های درختان قلم، برگ درختان کاغذ و اب دریا مرکب گردند نتوان زحمات بسیار گرانبهایی که شما در قبال این فرزند خود نمودید آن را بر روی صفحه بیاورم پس از نوشتن زحماتتان بسنده می کنم، اما می دانم که آن همه خدمت که به من نمودید در قبال خدمتی ندیدید و برای شما در این دنیا کاری نکرده و بسیار شرمنده ام می دانم که از این فرزندتان در نزد پروردگار راضی و خشنود هستید اما می خواهم از این راه حلالی که در پیش گرفته ام رضایت داشته باشید تا اینکه بیشتر بتوانم وظیفه خود را در راه رضای خدا به انجام رسانم.
نمی توانم بگویم که برایم گریه نکنید چون از دست دادن فرزند تحملش بسیار مشکل است اما باید بدانید با گریه خود دشمن را شاد خواهید کرد و روحم را که ناظر بر شماست گریان خواهید کرد. در وقت نماز از خدا بخواهید که فرزندتان را به عنوان یک شهید قبول کند چون اگر می دانستید برای شهید چقدر محاسنات وجود دارد به جای گریه و زاری برای او شادی می کردید، حداقل پسرتان از زیر سایه دستتان به زیر سایه خدا رفته است.
پیرو خط امام باشید که پیروی از امام زمان (عج) است که من نیز به پیروی از این خط پا پا به میدان نبرد گذاشته ام و در این راه همیشه زیر لب زمزمه می کنم .
الهی ثبت اقدامنا
خواهران من ، حجاب خود را حفظ کنید و برادران من ادامه دهنده راه حسین (علیه السلام) باشید از مال دنیا خوشبختانه چیزی ندارم تنها چیزی که از خود دارم که نقاشی امام را به خواهر بزرگم و نقاشی مرحوم طالقانی را به خواهر کوچکم می دهم و امیدوارم به عنوان هدیه از من بپذیرید تا هر وقت با دیدن آن به یاد برادرشان بیفتند و از آن مهمتر به یاد راه و هدف او،والسلام
سعید صیاد 3 / 8 / 61 خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

     

جـــــزئیــــات شـــــهادت
تـاریخ شـهادت :
1361/08/16
مـحل شـهادت :
موسیان
عـملیـات :
محرم
نـحوه شـهادت :
ترکش خمپاره
مــــحل مـــــزار :
گلزار شهدای انزلی
درصورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

اطلاعات شهدا

  • این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .
تـصویر مـزار
grave shahid