در صورت مغایرت اطلاعات شهید، مراتب را اعلام فرمایید باسپاس
اطــــلاعــــات فــــردی شــــهید
نـــــام :
داور
نـــــام خـــــانوادگـــــی :
مسعودپی
نـــــام پـــــدر :
بلال
تـــــاریخ تـــــولـــــد :
1344/12/15
مـــــحل تـــــولـــــد :
دگیرمانکشی آستارا
ســـــن :
20
دانشــجـوی :
مرکز تربیت معلم شهید بهشتی آستارا
رشــــته تحصــــیلی :
آموزش ابتدایی
وضـــــعیت تــــاهــــل :
متاهل
تـعـــداد فـــرزنـد :
0
دســـــته اعـــــزامـــــی :
سپاه
مســــئولــــیت :
بی سیم چی گردان

-تولد: شهيد بزرگوار در سال 1344 پا به عرصه وجود گذاشت شش ماهه بود كه پدرمان دار فاني را وداع و جان به جان آفرين تسليم كرد و از اين تاريخ از نعمت سايه پدر بر بالاي سر محروم ماند دوران كودكي: در دوران كودكي نسبت به همسالان خود قوي تر و زرنگ تر بود و هميشه در بازيهاي كودكانه نقش رهبري را داشت دوران تحصيلات: دوران ابتدايي و راهنمايي را به ترتيب در روستاهاي دگريانكش و حيران گذراند و با معدل و نمرات عالي پشت سر گذاشتن دوران تحصيلات دبيرستاني را در شهرستان آستارا در رشته علوم انساني تمام و موفق به اخذ ديپلم شد در حين تحصيل در دبيرستان در پايگاه مسجد امام جعفر صادق عليه السلام عضو بسيج بود بعد از آن به خدمت مقدس سربازي اعزام شد و پس از سه ماه خدمت در پادگان هوابرد شيراز در تربيت معلم مركز اهواز قبول شد و از خدمت سربازي مرخص و پس از جابجايي با يكي از دانشجويان اهوازي كه در مركز تربيت معلم شهيد بهشتي آستارا قبول شده بود به آستارا انتقال يافت و مشغول تحصيل شد در همان سال اول تحصيل با دختري در آستارا ازدواج كرد. خصوصيات اخلاقي و جسماني جواني متوسط قد, خنده رو, خوش برخورد, و تنومند بود و در ورزش كشتي صاحب عناوين استاني و ... قبل از تكليف به فرايض ديني خود عمل مي كرد و دوستدار سر سخت امام خميني (ره) و اهداف آن امام بزرگوار بود هنگام اعزام به جبهه وقتي عده اي از خويشان به ايشان اعتراض مي كردند اينكه تو نامزد داري و چندين با رفته اي در جواب ايشان مي گفت: مگر سايرين زن و بچه ندارند بايد من و امثال من به جبهه بروند و به شهادت برسند تا الگو و سرمشقي براي ديگر جوانان باشيم. خاطرات در جبهه: شهيد داور براي آخرين بار با لشكر محمد رسول الله (ص) از بسيج شهرستان آستارا اعزام شد و در استاديوم تهران گرد آمدند و از آنجا رهسپار جبهه شد و در كربلاي 5 در خط مقدم شلمچه مشغول دفاع بود اول بعنوان تك تيرانداز به مدت 45 روز در همان جبهه حق عليه باطل مي جنگيد و پس از تعويض جا و برگشت به استراحت در پشت خط مقدم و تا حتي قرار بود كه اين و ساير همرزمانش به خانه هايشان برگردند بطور داوطلب دوباره به خط مقدم اعزام شود و اين بار بي سيمچي گردان مي شود و همرزمانش كه همشهري خودمان هستند و در اول دفترچه نامشان آمده است مي گويند: ايشان عادت داشت كه شبها از تاريكي استفاده مي كرد و چند بار شهيدان را كه در حد فاصل دشمن و ما مانده بودند تك تك به دوش مي گرفت و به پشت جبهه خودي منتقل مي كرد و هر وقت به وي اعتراض مي كرديم كه آقا خودت را به كشتن نده خيلي ناراحت مي شد و با قيافه اي عصباني و گرفته مي گفت مگر خون من از خون آنها رنگين تر است مگر آنها كم ارزش تر از ماها هستند و مي گويند وقتي كه در پادگان شوش بوديم بعد از اجراي مراسم صبحگاهي سخنراني كرد جوانان را براي رفتن به خط مقدم تشويق و ترغيب مي كرد طوري آتشين و گيرا و موثر صحبت مي كرد كه همه از شوق گريه كردند و از فردا قسمتهاي هر كدام از ماها معلوم شد و ما و شهيد داور به جبهه شلمچه اعزام شديم و درست در 26 بهمن ماه سال 1365 به درجه رفيع شهادت نايل شد آقاي رسول آهني (همرزمش) مي گويند صبح يكي از روزها كه قرار است شب آن روز حمله اي انجام گيرد خود را با چنان اشتياقي به اين حمله آماده مي كرد و گل خنده بر لبانش نقش بسته بود طوري شادمان بود انگار كه به ديدار عزيزترين فردش مي رود و در شبها كه وقت استراحت بود به راز و نياز و مناجات مي پرداخت و پس از فراغت از آن دوباره براي انتقال جنازه هاي شهدا اقدام مي كرد

-تنها توصية من به شما امّت عزيز آن است كه جبهه ها را خالي نگذاريد و جوانان، با اشتياق جبهه ها را پر نمايند و هميشه مقلّد و پشتيبان امام باشند، زيرا امام غير از قرآن و زنده نگهداشتن دين خدا، هدف ديگري ندارد.

   

جـــــزئیــــات شـــــهادت
تـاریخ شـهادت :
1365/10/26
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
کربلای 5
نـحوه شـهادت :
ترکش خمپاره
مــــحل مـــــزار :
آستارا
درصورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

اطلاعات شهدا

  • این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .
تـصویر مـزار
grave shahid