در صورت مغایرت اطلاعات شهید، مراتب را اعلام فرمایید باسپاس
اطــــلاعــــات فــــردی شــــهید
نـــــام :
پرویز
نـــــام خـــــانوادگـــــی :
محبی
نـــــام پـــــدر :
محرمعلی
تـــــاریخ تـــــولـــــد :
1337/08/09
مـــــحل تـــــولـــــد :
چلمه سرا ماسال
ســـــن :
22
دانشــجـوی :
دانشگاه شیراز
رشــــته تحصــــیلی :
تکنولوژی پزشکی
وضـــــعیت تــــاهــــل :
مجرد
تـعـــداد فـــرزنـد :
0
دســـــته اعـــــزامـــــی :
سپاه
مســــئولــــیت :
فرمانده سپاه ماسال

شهید پرویز محبی اردیبهشت ماه 1337در خانواده ای روستایی و بی آلایش چشم به عالم هستی گشود . دوران کودکی را در دامان پر مهر والدین دلسوز سپری کرد و مقطع ابتدایی را در روستا به اتمام رساند . به دلیل پر جمعیت بودن اعضای خانواده پرویز بعد از انجام تکالیف مدرسه به یاری پدر در امر دامداری مشغول می شد تا بتواند کمک حال خانواده باشد . از نظر اخلاق و رعایت ادب و شئونات دینی از سایر فرزندان برتر بود . به همین جهت برای برادر و خواهرانش سر مشق و الگوی مناسبی محسوب می شد . ساده زیستی و در عین حال پاکیزه بودن را بر تجملات ترجیح می داد و دوست داشت با سایر همسالانش در یک سطح باشد . برادرم پرویز وارد مقطع راهنمایی شده بود که یک روز پدرمان به بازار رفت تا برای هر کدام از ما لباس های نو بخرد . وقتی از بازار برگشت ، برای همه ما به تناسب خرید کرده و برای پرویز هم یک دست کت و شلوار با یک جفت کفش خریده بود . از شوق پوشیدن لباس های نو تا صبح خوابمان نبرد . صبح شد و هر یک با ذوق و هیجان زیاد لباس های خود را پوشیدیم و آمادة رفتن به مدرسه شدیم اما پرویز همان لباس ها و کفش قبلی را پوشید تا به مدرسه برود . وقتی مادرم علت را پرسید جواب داد :« در مدرسه ما کسانی هستند که نمی توانند لباس های تازه بخرند . نمی خواهم با پوشیدن این لباس ها باعث غمگین شدن دوستانم شوم . دلیل دیگرش این که هنوز لباس های قدیمی ام قابل استفاده هستند .» برادرم سوم دبیرستان بود که انقلاب بر ضد رژیم پهلوی در سرتاسر کشور گسترش یافته و شهرستان ماسال نیز همگام با سایر شهرهای دیگر صحنة تظاهرات و درگیری ها بود . آن روزها پرویز در دبیرستان تحصیل می کرد و با عده ای از دوستان مذهبی و پیرو خط امام به طور مخفیانه فعالیت های ضد رژیم انجام می دادند . یک روز پرویز شتاب زده و با صورتی عرق کرده به خانه آمد . با دیدن حال و وضعش ، مادرم نگران شد و پرسید : « چی شده که این طور سراسیمه به خانه آمدی ؟» کمی بعد که حالش بهتر شد جواب داد : « مادر جان ! خودتان بهتر می دانید بیرون چه خبر است . من و چند نفر از دوستانم بعداز مدرسه رفتیم تا در راهپیمایی شرکت کنیم . نیروهای رژیم به مردم حمله کردند و من هم که می خواستم دستگیر نشوم به سرعت خود را از معرکه دور کردم .» به دلیل حضور مستمرش در تظاهرات ، توسط عناصر مزدور ، شناسایی شد . برای جلوگیری از دستگیری او خانواده تصمیم گرفتند وی را به شهر تهران و نزد یکی از بستگانمان بفرستند . چند ماهی گذشت و به درخواست پرویز مدرک تحصیلی اش را از مدرسه گرفتیم و به تهران فرستادیم تا در آنجا ، ادامه تحصیل بدهد . پرویز همان جا دیپلم خود را گرفت و در کنکور دانشگاه شرکت کرد و در رشتة تکنولوژی پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد . با پیروزی انقلاب ، پرویز جزء دانشجویان پیرو خط امام شد و حضورش را در شهرستان ماسال بیشتر کرد و به کمک دوستان هم رزمش ، پایه های تأسیس سپاه پاسداران ماسال را بنا نمود . او با تشکیل سپاه پاسداران توانست جوانان مؤمن زیادی را جذب بسیج و سپاه کند و برای تشویق و ترغیب آنها هر ماه از حقوق خود برایشان چیزی می خرید و به آنها هدیه می داد . پرویز به علت اخلاق و و رفتار حسنه اش بین مردم ماسال از محبوبیت خاصی برخوردار بود . روزی که به پرویز خبر دادند که امام خمینی کسالت دارد . او هم به اتفاق تعدادی از دوستانش ، به تهران رفتند . چند روز بعد که به خانه آمد خبر سلامتی امام را آورد و همه خوشحال شدیم . وقتی از او پرسیدیم : چرا تهران رفته بودی ؟ جواب داد : خواهرم خودت می دانی امام خمینی برای ما یک نعمت الهی است . من و دوستانم به بیت امام رفتیم تا اگر نیاز شد به خاطر سلامتی امام اعضای بدن خود را اهدا کنیم . با شروع جنگ تحمیلی حضور پرویز در ماسال کمتر شد اوایل خانواده فکر می کرد به علت تراکم درس و دانشگاه است که کمتر به دیدنمان می آید اما معلوم شد در هر فرصتی بدون اطلاع ما از طریق کاروان دانشجویی به جبهه می رفت فاصله سنی من و پرویز کم بود و احساس نزدیکی بیشتری با او می کردم . سال 1360 به علت وجود گروهک های ضد انقلاب در شهرستان ماسال هنوز شرایط برای بر پایی نماز جمعه ایجاد نشده بود پرویز با دستگیری زیاد و هماهنگی با امام جماعت مسجد شهر حاج آقا صفوی توانست شرایط را از هر نظر مهیا کند تا نماز جماعت در ماسال برگزار شود با تلاش او اولین نماز جمعه برگزار شد و خودش همان جا سخنرانی کرد و گفت : بر پایی نماز جمعه فرمان رهبر انقلاب و از فرایض دینی ماست . پس به شما عناصر ضد انقلاب و گروهک های می گویم . اگر بخواهید خللی در این مراسم ایجاد کنید تا پای جان ایستاده ایم . مهر ماه 1360بود که مشغول تدارکات عروسی خواهرم بودیم . سه روز قبل از عروسی حیاط خانه را چراغانی کرده بودیم پرویز در حیاط نشسته بود من و مادرم نزد او رفتیم مادرم دستی به سر پرویز کشید و گفت : پسرم تصمیم دارم انشاا... بعد از عروسی خواهرت ایم وسایل را جمع نکنم و بلافاصله تو را داماد کنم . برادرم با شنیدن حرف های مادرم جا خورد و با لبخندی جواب داد : چشم مادرم فقط اجازه دهید فردا بع مأموریت بروم و وقتی برگشتم در فکر تدارک عروسی من باش . مادرم پیشانی پرویز را بوسید و گفت : مبارک باشد . فردای آن روز پرویز با چند تن از دوستانش از طرف سپاه برای دستگیری گروهی از منافقین به تهران رفتند . بعد از انجام مأموریت در حال برگشتن بودند که تعدادی از عناصر ضد انقلاب آنها را تعقیب می کنند و در منطقه امام زاده هاشم شهرستان رشت درگیری مسلحانه رخ می دهد و در آن درگیری برادرم پرویز به شهادت می رسد . شهید پرویز محبی همیشه به یاد خدا بود و هیچ تجارت و معامله ای او را از یاد خدا بازنداشت . و در 17/7/1360 به سوی عرش اعلا پرید و به بهای خون خلعت عند ربهم یرزقون را خرید .

امیدوارم ٬ تمام نهادهای انقلاب اسلامی همان طوری که امام فرمودند ٬ مجتمع و منسجم و در خدمت مردم باشند ! شما نیز اشخاصی را که دارند به ریشه ی اسلام تیشه می زنند ٬ معرفی کنید و چنانچه خدای نکرده از فرزندان و آشنایان هستند ٬ باید این ها را نصیحت کنید و حقایق را برایشان روشن نموده تا ان شاء الله به دامن اسلام برگردند ٬ اسلام ومسلمین را نصرت عنایت فرماید . عزیزان اکنون شما و ما همگی در معرض امتحان الهی قرار گرفته ایم و خداوند هر لحظه ما را امتحان می کند . به منافقین از خدا بی خبر اجازه شایعه پراکنی ندهید و به حرف های آنها توجه نکنید که آنها همواره سعی در تضعیف روحیه مسلمین دارند غافل از اینکه خداوند با ماست و هر لحظه اراده کند نقشه های شوم این منافقین را نقش بر آب خواهد کرد .

   

جـــــزئیــــات شـــــهادت
تـاریخ شـهادت :
1360/07/19
مـحل شـهادت :
جاده گنجه رستم آباد رودبار
عـملیـات :
ماموریت دستگیری با منافقین
نـحوه شـهادت :
تصادف حین ماموریت توسط منافیقن
مــــحل مـــــزار :
گلزار شهدای ماسال
درصورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

اطلاعات شهدا

  • این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .
تـصویر مـزار
grave shahid