در صورت مغایرت اطلاعات شهید، مراتب را اعلام فرمایید باسپاس
اطــــلاعــــات فــــردی شــــهید
نـــــام :
سید مصطفی
نـــــام خـــــانوادگـــــی :
گلگون
نـــــام پـــــدر :
سید مرتضی
تـــــاریخ تـــــولـــــد :
1339/05/21
مـــــحل تـــــولـــــد :
لاهیجان
ســـــن :
28
دانشــجـوی :
قزوین-شهید شمسی پور تهران
رشــــته تحصــــیلی :
برق قدرت
وضـــــعیت تــــاهــــل :
متاهل
تـعـــداد فـــرزنـد :
یک پسر و یک دختر
دســـــته اعـــــزامـــــی :
سپاه
مســــئولــــیت :
فرمانده تیپ 4 لشکر 25 کربلا

فرمانده تیپ 4 لشکر 25 کربلا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1339 در شهر لاهیجان دیده به جهان گشود و پس از چند ماه به علت موقعیت شغلی پدر به شهر تنکابن مهاجرت نمود. از بدو تولد برکات زیادی را به همراه خود برای خانواده آورد. دوران ابتدائی و متوسطه را در این شهرستان گذرانده و در سال 1357 دیپلم فنی برق هنرستان را اخذ نمود در دوران انقلاب با داشتن سن کم دارای فعالیتهای سیاسی چشمگیری بود و در تمام راهپمیائی ها شرکت فعال داشت . در یکی از راهپیمائی های مهمی که به طرفداری از نهضت امام خمینی در ماه رمضان سال 1357 در شهر تنکابن برگزار شده بود و مورد ضرب و شتم نیروهای نظامی حکومت شاه واقع شد. شهید سلیمی که از همرزمان و دوستان وی بود در همان تظاهرات و در کنار وی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. در سال 1358 وارد دانشگاه قزوین جهت دوره فوق دیپلم در رشته برق گردید و در طول مدت حضور در دانشگاه در انجمن اسلامی آنجا فعالیتهای سیاسی و مذهبی را عهده دار بود .مدتی بعد به علت مصادف شدن با طرح انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها دوباره به وطن بازگشت و در جهاد سازندگی(سابق) تنکابن مشغول به کار گردید . در طول خدمت در این ارگان نوپا خدمات ارزنده ای که از جمله آن رسیدگی به مسائل مالی کارخانجات لیره سر بود که از ان طریق مبالغ زیادی را در اثر حسابرسی به بیت المال باز گرداند .پس از چند ماه خدمت در جهاد و شروع جنگ تحمیلی توسط قدرتهای غرب و از طرف بسیج به جبهه های غرب اعزام شد.در سال 1361 از خانواده ای حزب الهی همسری برگزید و به صورت بسیار ساده و بی تکلف در مسجد محله مراسم ازدواجش را برگزار نمود .بعد از چند ماه که از ازدواجش گذشته بود از جهاد سازندگی خارج شد و جهت ادامه تحصیل به دانشگاه ملی تهران رفت و مشغول کسب علم شد. در حین تحصیل برای تامین مخارج زندگی اش به عنوان دبیر امور تربیتی در آموزش و پرورش مشغول به کار شد. پس از چندین ماه دوباره به علت علاقه شدید به مسائل انقلاب و اسلام و امور جنگ و همچنین تاکید رهبری در مورد مقدم داشتن جنگ ،توسط امام جمعه شهر تنکابن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شهر معرفی شد. او پس از گذراندن دوره آموزشی به منطقه عملیاتی جنوب رفت و تا پایان عمر شریفش در مناطق عملیاتی حضور داشت. در سال 1362 در شهرستان دزفول منزلی اجاره نمود و خانواده را در آنجا اسکان داد و در تمام مدت حملات موشکی و هوائی دشمن به این شهر ؛ خانواده این شهید عزیز نیز در کنار او ومردم قهرمان دزفول زندگی نمودند. در اواخر سال 1366 به یکی از خانه های سازمانی شهر اهواز مهاجرت نمود و ساکن شد. در طول خدمت در سپاه به علت شایستگی ها و اخلاصی که داشت؛ مسئولیتهای مهمی را به ایشان محول نمود ند که آخر ین مسئولیت ایشان فرمانده تیپ 4 لشگر24 کربلا بود. سال 1364 درعملیات والفجر 8 در منطقه فاو از خواب بیدار شد وبه همرزمانش گفت اگرپیامی یا تلکسی برایم رسید سریعاً مرا خبر کنید ،برادرم ،محمد به درجه شهادت نائل آمده است. حدود یکساعت بعد تلکس رسید و دوستان وی در این حیرت بودند که: سر خدا که عارف سالک به کس نگفت در حیرتم که باده فروش از کجا شنید برادرش سیدمحمد گلگون که فرماندهی محور مهندسی رزمی لشگر25 کربلا را به عهده داشت ،به شهادت رسید.اوهمواره از برادر ش یاد میکرد و به حال و روز او غبطه می خورد و از این مسئله تاسف می خورد که چرا او را به خاطر کوچکی سنش گاه و بیگاه موعظه می کرد . چند ماه بعد در سال 1365 هنگامیکه در مرخصی به سر می برد خبر شهادت عزیزی دیگر را به او دادند .شهادت تنها برادر همسر ش ،فرمانده بسیج منطقه گیلان شهید غلامرضا قبادی که از یاران و همسنگران قدیمی او بشمار می رفت. هر ازچندگاهی یکی از دوستان وهمرزمان سید مصطفی به شهادت می رسیدند واشتیاق اوبرای رسیدن به دیدار الهی بیشتر وبیشتر می شد. هرگاه برای دیدار با خانواده به مرخصی می آمد و از ایشان در مورد مسئولیتهایش سئوال می شد متواضعانه پاسخ می داد که فردی عادی است و کارهای خدماتی رزمندگان را انجام میدهد. پیوسته در یاد خدا بود . خانواده را به عبادت خدا و داشتن اعمال صالح و اخلاق خوب دعوت مینمود . نسبت به فرائض به ویژه نماز اهمیت فوق العاده ای ابراز می داشت و همیشه سعی داشت که در اول وقت آن را به جا آورد . از نمازهای شب و مناجات عاشقانه او خاطرات زیادی در یاد وخاطره ی همرزمان وخانواده اش باقی مانده است. در هر فرصتی که به دست می آورد به دیدار دوستان واقوام می رفت. از این شهید سعید دو فرزند یک پسر و یک دختر به یادگار مانده است که در وصیتی فرموده خواستار پرورش صحیح آنان مطابق با شرع مقدس شده است. این سردار ملی پس از سالها تلاش ومجاهدت در راه اعتلای دین مبین اسلام واقتدار ایران بزرگ در بیست ونه فروردین 1367 در جبهه جنوب به شهادت رسید.

بسم الله الرحمن الرحیم تورا شکر کنم که این نعمت از بی کران نعمتهایت را ذکر کنم .خدایا به لطفت شکر . سپاس ناچیز این حقیر را بپذیر که به فضل و کرامت مرا از تاریکی های جهل و گمرهی بیرون کشیدی و به سوی روشنائی بیکران ایمان و بندگیت رهنمون ساختی و بارش رحمت و عنایت زا لر روح و روان بروز افزون کردی تا اینکه مرا در میان گروه مهاجرین الی اللبه و مجاهدین فی سبیل اللّه وارد نمودی و عشق بی تاب کننده حضور مدام در میدان نبرد و جهاد راهت را بمن هدیه دادی و در آخر کار برای اینکه این هدایت را تکمیل نمائی شهادت را نصیب این حقیر نمودی ،شهادت در راهت . این نعمت و توفیق عظیم الهی را نصیبم نمودی الحمداللّه علی کل نعمه . ای مسلمانان این زمان را که حال گذراندن آن هستید با تفکر و تعمق دریابید در غیر این صورت دچار حسرت ابدی خواهید شد. مردم به یاد آورید دوران طاغوت را و آن همه ظلم و بی عدالتی را و فساد و بی بند باری را که بر جامعه حاکم بود و روح ایمان و نماز و روزه از بین رفته بود ،معصیت از در و دیوار می بارید تا اینکه دوباره مشیت خداوند بر حاکمیت قرآن تعلق گرفت و خمینی بت شکن به اذن خدا طاغوت را سرنگون و جمهوری اسلامی را بنیان گذاری کرد .حاصل تمامی زجرها و زحمتهائی که انبیاء و امامان معصوم (ع) علماء و شهداء در طول تاریخ تشیع کشیده اند. در جمهوری اسلامی خلاصه می شود اگر خدای نکرده ضربه ای به این نظام وارد آید ،کل اسلام و قرآن در خطر عظیمی خواهد افتاد .پس مردانه به سوی دشمن یورش آرید و عظمت و شوکت را برای آیندگان به ارث بگذارید . ای عزیزان با توجه به همه این مسائل از قلب و دل خود غافل نشوید ،دائماً مرگ و حساب و کتاب در قبر و قیامت را در نظر بیاورید .با خدا در ارتباط باشید .اگر می خواهید به مراتب عالی و یقین برسید با دلی شکسته و چشمانی گریان همیشه دعا کنید . نکته ای هم با پدر و مادرم دارم : پدر عزیزم از شما تشکر می کنم به خاطر راهنمایی هایتان در طول زندگی و تذکرات به جائی که می دارید و شب و روز برای سیر کردن ما تلاش می کردید به بزرگواریتان ازمن راضی باشید و اما مادرم ؛شمانیز شیرت را حلالم کن و از من راضی باش .مادرم جداً نمی دانم چگونه با شما صحبت کنم و از کدامین ویژگیت بنویسم .مادر بسیار خوب و مهربانم روح شما پاک و ایمان شما خالص و شیر شما حلال بود که تمامی بچه هایت در صراط مستقیم قرار گرفتند .پسرهایت یکی پس از دیگری در راه خداوند شهید شدند .مادر گرامی ام از شما می خواهم که زینب کبری سلام اللّه علیه در صبر داشتن الگو قرار دهید و باز مثل تشیع جنازه برادر شهیدم سید محمدبا سعی جانانه کفن پوش به میدان بیایید و پیام و حرف دل مرا به گوش جهانیان برسانید . شما و پدر بادستهای مهربانتان مرا دفن نمایید . نکته ای با شما همسر مهربانم دارم : همسر گرامیم من از شما راضی هستم. شما بر عهدی که از اول ازدواجمان با هم بسته بودیم استوار ماندی و یکبار هم نشد که مرا از جهاد منع کنی بلکه با من به مناطق جنگی آمدی که با هم علیه دشمن هماهمنگ باشیم .آفرین بر شما که به این حقیر قوت می دادی .بچه هایم را با صبر و متانت بزرگ نمائید و از اوان کودکی تعبد و بندگی خداوند را در روحشان پرورش بدهید تا خدمتگزاران صدیق اسلام بشوند .برادران عزیزم الحمداللّه شما که خودتان می دانید چه بکنید در هیچ حالتی جنگ و جهاد را ترک نکنید و شما خواهرانم نیز صبر کنید و حجاب خود را حفظ کنید و بر خداوند توکل نمائید و در صورت شهادت مرا در مزار شهدای تنکابن دفن نمائید . خدایا ،خدایا ،تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر مابیفزا رزمندگان اسلام پیروزشان بفرما . والسلام و علیکم و رحمت اللّه و بر کاته مصطفی گلگون

جـــــزئیــــات شـــــهادت
تـاریخ شـهادت :
1367/01/29
مـحل شـهادت :
فاو
عـملیـات :
تک دشمن
نـحوه شـهادت :
مــــحل مـــــزار :
درصورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

اطلاعات شهدا

  • این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .
تـصویر مـزار
grave shahid