در صورت مغایرت اطلاعات شهید، مراتب را اعلام فرمایید باسپاس
اطــــلاعــــات فــــردی شــــهید
نـــــام :
صادق
نـــــام خـــــانوادگـــــی :
کامکار
نـــــام پـــــدر :
محمدحسن
تـــــاریخ تـــــولـــــد :
1347/06/06
مـــــحل تـــــولـــــد :
فتیده
ســـــن :
20
دانشــجـوی :
تربیت معلم
رشــــته تحصــــیلی :
قبولی در کنکور
وضـــــعیت تــــاهــــل :
مجرد
تـعـــداد فـــرزنـد :
0
دســـــته اعـــــزامـــــی :
سپاه
مســــئولــــیت :
فرمانده گروهان حضرت ابوالفضل گردان حمزه

مسئول گروهان ابوالفضل از گردان حمزه لشکر قدس،دانش آموز بسیجی شهید صادق کامکار بود که در روستای فتیده از توابع شهرستان لنگرود به تاریخ 6/6/1348زمینی شد. سال اول دبیرستان بود که به همراه تنی چند از دوستانش که آنها نیز به شرف شهادت نایل آمدند؛ به منظور دیدن آموزش نظامی به قصد رویارویی با عناصر ضد انقلاب به مریوان رفت. در مریوان ،همزمان با ستیز علیه عوامل دشمن ،چون امام فرمود ه بود که درس خواندن رزمندگان در اوقات فراغت آنها خود به خود جهاد محسوب می شود ؛درس و تحصیل را رها نکرد. او اگر چه توانست در سال 1365در مبارزه با جهل ،از آزمون ورودی مراکز تربیت معلم موفق بیرون آید ولی چون دید که انقلاب و اسلام در خطر است و آن سال را، سال سرنوشت جنگ اعلام کرده بودند؛از دانشگاه صرف نظر کرده و به جبهه شتافت . چرا که معتقد بود :جبهه ی جنگ دانشگاه است! شهید صادق کامکار در عملیاتهای متفاوت با مسئولیتهای مختلفی شرکت داشت .سر انجام همان گونه که آرزویش بود؛در پنجم مرداد ماه سال 1367 در حالی که برای دوازدهمین بار پای به جبهه گذاشته و بیش از 37 ماه و پانزده روز بود که از حضورش در جبهه های جنگ می گذشت ،پس از 20 سال هجران،از شلمچه به وصال نائل آمد و آسمانی گشت.

قال علی (ع) الله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فی سبیل الله. ((خدا را،خدا ر ا، وصیت می کنم شما را به جهاد کردن با مال و جانتان و زبانتان در راه خدا)) با سلام و صلوات بر اولیاء الله از آدم تا خاتم النبیین حضرت ابوالقاسم محمد مصطفی (ص) تکمیل کننده پیام خدا و امامان شیعه و رهروان آن پاکان و سلام و صلوات بر یگانه منجی عالم بشریت عدالت گستر جهان مهدی موعود (عج) و سلام و صلوات بیکران بر نائب بر حقش رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی سلام بر دلیران رزمنده، سلام و درود بر شهیدان گلگون کفن خصوصا یاران و دوستان شهیدم. شکر و سپاس خداوند بی همتا را که به ما نعمت زندگی کردن در این دنیا را خصوصا در این وقت از زمان عطا فرموده، در زمانی که بهترین فرصت برای خود سازی و خود شناسی و خدا شناسی است. نمی دانم از کجا و چطور درد های درونم را بر روی کاغذ بیاورم،درد هایی که در این مدت در درونم با خود و خدای خود زمزمه می کردم،دردهایی که جز خدا از آن خبری ندارد. خدایا خودت می دانی، خودت می دانی چون تو بر هر سر و رازی آگاهی خدایا مدت زیادی است که تو را صدا می زنم و می خواهم سوی تو آیم، اما گویا اینکه این آمادگی را در من نمی بینی. خدایا در این مدت همیشه در هر زمان شاهد شهادت بهترین یارانم بودیم،دوستانی که با هم عهد و پیمان بسته بودیم که تا آخر راه برویم. هر روز می شنیدیم که سربازان جند الله و پیرو حزب الله خونشان می ریخت و آه و ناله و فغان مان نیز بلند می شد باز هم غصه می خوردیم. خدایا باز هم یاری رفت،باز هم دوستی رفت،دوستی که با نگریستن به چهره او و شنیدن گریه ها و مناجات او یاد تو در دل ما بیشتر جای می گرفت. خدایا مدتی است که همیشه منتظر شهادت بودم،اما همیشه از کاروان عقب می افتادم باز هم امروز که می خواهم به عملیات بروم آماده نیستم. خدایا در این مدت باقی مانده به من آمادگی جسمی و روحی عطا بفرما. و اما سخنی با شما و کسانی که قضاوت هایی در مورد من و امثال من که در جبهه هستند می کنید که ما جاهل بوده و آگاه نبودیم جنگ را سبک و بازیچه شمرده رفتیم و کشته شدیم و عده ای از کسانی که خود را آگاه و روشنفکر می دانند نیز بر اینعقیده اند که ما از روی تحریکات و احساسات مذهبی جذب مسائل انقلاب شده ایم و چون براده های آهن بدون اختیار بدون قطب های آهن ربا گرد هم آمده ایم و در دفاع از انقلاب و اسلام نیز مرگ یا شهادت را ناچار از روی عواطف و احساسات انتخاب کرده ایم و این گروه از جمله دشمنان مکتب ما هستند که منافقانه عمل می کنند و ماهیت مکتب ما را درک نکرده اند.و گروهی نیز هستند که در شهادت عزیزان رزمنده هیچ سخنی برلب نیاورده و احساس نشان نمی دهند گویی که انگار ما خارجی هستیم و برای بیگانه می جنگیم و در گوشه کنار جامعه ما نیز پراکنده اندو سرشان تو لاک خود می باشد اینها اگر خطا نکنم با زندگی حیوانی خود همچون مرده های خاموش هستند و افسوس که دم گرم ملکوتی امام در آهن سرد قلب های فولادی این قبیل افراد اثر نکرده و در خواب جاهلیت خود باقی مانده اند. اما سخنی با شما پد و مادرم از شما تشکر می کنم که مرا با راهنمای ها و رارشادهایتان هدایت نمودید و مرا به دین اسلام و قرآن کریم آشنا نموده اید و خوشحالم که به این دین یعنی اسلام آشنا شدم. پدرو مادرم ناراحت نباشید از اینکه فرزندتان را از دست داده اید، بلکه افتخار کنید چون فرزندتان در راه اسلام فدا می شود. فرزندتان زنده است چون قرآن وعده داده است و وعده قرآن تحقق می یابد. پدر و مادرم معذرت می خواهم از اینکه در طول این دوران زندگی پر از فراز و نشیب فرزند خوبی نبودم و خانواده و عزیزان گرامی ام شما را سفارش می کنم که قدر این نعمت بزرگ رهبری، وجود امام را بدانید در امام ذوب شوید چنانچه او در اسلام ذوب شده است و دنیایی را به تحیر وا داشته است. خدای ناکرده حرف های او را که نور است تفسیر بهرای نکنید و خدای ناکرده مسائل جزئی دنیائی بر ما چیره نشود و ما را از خدمت به اسلام که الان واجبترین آن پر کردن جبهه است خالی گذرایم. بر سر نزار شهدا زیاد بروید چون آنها از شما انتظار دارند و هر وقت بر سر مزار شهدا می روید بجای من نیز فاتحه بخوانید از تمام کسانی که مرا می شناسند و حقی بر گردن من دارند اگر مادی است از پدرم دریافت نمائید و اگر نیست مرا ببخشید و من هم آنهایی را که در این مدت زندگی دلم را درد آورده اند و حرف هایی که ناحق بر من زدند من آنها را می بخشم که شاید خداوند همه ما را ببخشد. منطقه عملیاتی خرمشهر فرزندتان صادق کامکار 2/10/65 ((پایان)) شهدای عزیز ما نور انقلاب ما هستند

       

جـــــزئیــــات شـــــهادت
تـاریخ شـهادت :
1367/05/05
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
بیت المقدس 7
نـحوه شـهادت :
اصابت ترکش
مــــحل مـــــزار :
درصورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

اطلاعات شهدا

  • این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .
تـصویر مـزار
grave shahid