در صورت مغایرت اطلاعات شهید، مراتب را اعلام فرمایید باسپاس
احمدرضا مظلومی رودپشتی
اطــــلاعــــات فــــردی شــــهید
نـــــام :
احمدرضا
نـــــام خـــــانوادگـــــی :
مظلومی رودپشتی
نـــــام پـــــدر :
محمد
تـــــاریخ تـــــولـــــد :
1342/09/02
مـــــحل تـــــولـــــد :
رودپشت خشکبیجار رشت
ســـــن :
23
دانشــجـوی :
دانشگاه شهید محلاتی قم
رشــــته تحصــــیلی :
عقیدتی سیاسی(الهیات)
وضـــــعیت تــــاهــــل :
متاهل
تـعـــداد فـــرزنـد :
یک دختر
دســـــته اعـــــزامـــــی :
سپاه
مســــئولــــیت :
مسئول واحد عقیدتی لشگر قدس

پا سد ار شهيد احمد رضا مظلومی در سال 1342 در روستای خشکبيجار شهرستان رشت ديده به جهان گشود . و در دامان پدر و مادری دلسوز و مذهبی رشد نمود . احمد رضا از همان دوران طفوليت صفات برجسته ای همواره او را از بچه های هم سن سالش متمايز می ساخت . به همين خاطر مردم محله به او علاقمند بودند . او دوران دبستان و راهنمائی را با موفقيت درحالی که از بهترين دانش آموزان محسوب می شد طی نمود و در سال 1356 جهت ادامه تحصيل وارد دبيرستان علوی رشت گرديد.
احمد رضا با پيروزی ملت ستمديده ايران اسلامی بر دستگاه جور و نظام سر سپرده پهلوی در روز 22 بهمن 1357 که پانزده بهار از عمر مبارکش می گذشت فعاليت چشمگيری را در انجمن اسلامی رود پشت شروع کرد . و به کمک ديگر دوستانش به آموزش مسائل احکام ، عقيدتی و سياسی نوجوانان مشغول گرديد.
احمد رضا در سال 1360 پس از اخذ مدرک ديپلم به عضويت سپاه درآمد و پس از طی دوره آموزش به عنوان مسئول آمار ستاد منطقه 3 گيلان و مازندران مشغول به کار و فعاليتی ديگر شد . پس از مدت زمانی به خاطر عشق به تحصيل علم راهی قم گرديد و در دوره تربيت مربی پذيرفته و در رشته علوم و معارف اسلامی به تحصيل و کسب علم و دانش پرداخت و در کنار تحصيل به صفوف مبارزين و رزمنده های که در گير جنگ داخلی با ايادی و اوباش شرق و غرب در کردستان بودند پيوست و در بالا بردن روحيه اعتقادی رزمندگان و همچنين به تبليغ و نشر فرهنگ غنی اسلامی در ميان مردم مستضعف تلاش نمود . احمدرضا در اواخر سال 62 در حالي که دانشجوی سال دوم بود به سنت رسول مکرم اسلام حضرت محمد (ص) گردن نهاد و تشکيل خانواده داد که ثمره ازدواج او دختری به نام حکيمه خانم شد و متاسفانه همسر و فرزندش طی سفر زيارتی که راهی قم بودند در نيمه شب 31/5/1364 جنب کارخانه ناسيونال تهران در اثر تصادف جلوی چشمانش دار فانی را وداع گفتند و داغ آنها بر دل احمد رضا ماند ، ايشان با توکل به خدا و توسل به تلاوت قرآن صبوری را پيشه خویش ساخت تا مقرب درگاه باريتعالی گردد . وی بعد از اربعين عزيزانش راهی سرحدات غرب کشور گرديد و در مناطق جنگی اروميه در خدمت رزمندگان اسلام قرار گرفت . احمد رضا مظلومی هميشه از مصيبت های که بر جهان اسلام خصوصا مردم لبنان و کشورهای منطقه از طرف اسرائيل و آمريکای جهانخوار وارد می شد متاثر و رنجيده خاطر بود و دوست داشت در کنار مردم لبنان به مبارزه بپردازد ، به همين علت در دی ماه 65 به لبنان عزيمت نمود و به عنوان مسئول تبليغات خارجی سپاه به فعاليت مشغول گرديد.
احمد رضا در لبنان با برگزاری کلاس و مسابقات قرآن و احکام نقش به سزائی در اشاعه و ترويج فرهنگ غنی قرآنی داشت .وی در کنفرانس قرآنی لبنان که با شرکت علماء علوم قرآنی آن کشور بر گزار گرديد حضوری گرم و پر رونق داشت. احمد رضا با تلاش شبانه روزی خود توانست وحدت خوبی در بين تشکل لبنان به وجود آورد و از همه آنها دعوت کرد تا در روز جهانی قدس سال1366 مردم حضوری چشمگير داشته باشند ، تلاش و فعاليت احمد رضا مظلومی سبب گرديد بيشترين جمعيت مردم لبنان در راهپيمائی روز جهانی قدس شرکت کردند و اين حرکت توفنده منسجم مردم لبنان ترس و دلهره در دل استکبار جهانی به وجود آورد و صهيونيست نژاد پرست که تاب تماشای منظره تبلور حرکت اسلامی منسجم را نداشت در صدد برآمدند تا مسئولين اين حرکت مردمی را به شهادت برسانند به همين منظور در ساعت 30/10 دقيقه صبح روزيکشنبه مورخه 6/3/1366 که مصادف با 25 رمضان المبارک 1407 در شهر صور لبنان و در نزديکی سرزمين قدس بود در حاليکه 2 روز از روز جهانی قدس گذشته بود احمد رضا مظلومی را با دهان روزه همانند مولا و مقتدايش ، با جاسازی بمب در ماشينش به شهادت رساندند . و احمدرضا مظلومی به آرزويش نا ئل گشت . پيکر پاک و مطهر اين عاشق و دل شيفته به اسلام و انقلاب پس از انتقال به ايران اسلامی و با حضور گرم و پرشور مردم شهيد پرور استان گيلان در زادگاهش به خاک سپرده شد.

با سپاس و ستایش به حضور حضرت امام که نعمتهای بیکران خود را بر ما ارزانی داشته، سلام بر انبیاء بزرگوار الهی خصوصاً پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) و سلام و صلوات بر اولیاء گرامی اسلام ، امامان تشیع ، رهبران ایثار و مقاومت و شهادت.
من احمد رضا مظلومی رود پشتی فرزند محمد شهادت می دهم به حقانیت وجود پروردگار عالم و رسول بر حق او حضرت محمد بن عبدالله (ص) و دوازده جانشین آن بزرگوار و روز قیامت، فرشتگان ، ملائکه، جنت، برزخ، قبر و ... وصیتم به تمامی دوستانم این است که قدر و ارزش کارشان را بدانند .خدا می داند از زمانی که خوب و بد را تمیز دادم تمامی وجودم احساس تقویت اسلام و نشر فرهنگ غنی اسلام در مد نظرم بود از زمانی که وارد سپاه شدم در گلوگاه و نقطه حساس سپاه یعنی عقیدتی سپاه شروع به کار نمودم درک نمودم که تمامی ظلم و ستم هایی که در جهان بر مسلمانان خصوصاً شیعیان می شود بر اثر فراموش کردن دستورات اسلامی است من ناله ی دردآلود معذبین و زنجیریان که در شکنجه گاه های ستمگران و استعمارگران در طول تاریخ نابود شده اند با چشمانم می نگرم .من ناله ی دلخراش یتیمان دل شکسته و آه پر شور بیوه زنان که در نیمه های شب از فرط گرسنگی بیدار می شود و دست محبتی وجود ندارد که روی آنان کشیده شود را با چشم دل می نگرم و در می یابم. من به امید این که بتوانم کاری برای ستم دیدگان انجام دهم هجرت را آغاز نمودم.
خدایا خودت شاهد هستی که در طی سالهای متوالی به شیعه ظلم فراوان شده و همه ی حقوق شان پایمال گشته است چه جنایتها، قتل، غارتها و کشتارها و... آیا نشستن بر من جایز است؟ چگونه شکنجه های بنی امیه ، جنایتهای بنی عباس و کشتارهای عثمانی ها و دوران ظلمت
استعمار غرب بر سیطره ی شوم صهیونیسم و تجاوز به سرزمین مسلمانها و قتلها و جنایتها و ذلتها را ببینم و سکوت کنم؟ من علی (ع) را در کنج خانه در حالی که استخوان در گلویش و خار در چشمش گیر کرده بود با شچمان خود می بینم.
من در حالی که حسین سرش را بر روی نیزه ها و خاندان آن در حالت اسارت به سر می برد و مردم شام هیاهو و شادی می کنند با چشمان خود می نگرم.
من تجاوزات دشمن دون صفت را به حریم مسلمانان به همه نقاط جهان ، ایران، افغانستان، لبنان مشاهده می کنم اکنون زندگی آن قدر در نظرم پست شده است که به خاطر هستی همه دنیا حاضر نیستم، انقلاب ، محرومان، مستضعفان، مسلمانان و شیعیان را فراموش نمایم.
از مرگ وحشتی ندارم بلکه دست از جان شسته، خود به پیشواز آن آمده ام و همه هستی خود را خالصانه تقدیم کرده ام .من با ایمان به خدا و پیامبران و رسولان او و اولیاء و امامان ، آن شهیدان و مظلومان تاریخ تشیع و رهروان پاک باخته آن بزرگواران در تاریخ 1400 ساله سرخ قدم به این راه گذاشته ام.
خدایا قسم به خودت، جلالت و بزرگواریت که هیچ عشقی جز تو مرا به این راه نکشانده است. خدایا تسلیم تو هستم تو توسط پیامبران و راهبران، آن چراغ به دستان و نور افشانان انسانیت در طول تاریخ به ما انسانها ی در ظلمت و تاریکی فهماندی که هنگامی که ضجه و ناله زنان بیوه و فریادهای دردآلود کودکان یتیم و آواره را دیدی باید حرکت کنی و خروش و هجوم بر دشمن آورید. تو خود به ما گفتی که به فریاد مظلومان و محرومان و بی کسان و بی پناهان برسید و آنها را از شر ظالمان و ستمکاران نجات دهید.
خدایا ، ای پروردگاری که در چند ساله ی عمرم تو را بسیار نافرمانی نمودم من اکنون خدایی شده ام، من احساس می کنم که صفات تو قلب مرا منور نموده است. من اکنون میل دارم به سوی تو پرواز کنم ، پرهایم را بگشا ، غل ها و زنجیرها را از من برهان تا بتوانم به سوی توی معبود دلبندم پرواز کنم.
مولای من تا کی می توانم در دوری تو صبر کنم فراق تو کمر مرا شکست ، عزیز دلم، من به عشق نجات بندگان راستین شیعیان مظلوم و محروم هجرت نمودم و به دیاری غریب و آشنا سفر کردم.
و السلام

جـــــزئیــــات شـــــهادت
تـاریخ شـهادت :
1366/03/03
مـحل شـهادت :
شهر صور لبنان
عـملیـات :
عملیات تروریستی
نـحوه شـهادت :
مــــحل مـــــزار :
رودپشت خشکبیجار
درصورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

اطلاعات شهدا

  • این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .
تـصویر مـزار
grave shahid