در صورت مغایرت اطلاعات شهید، مراتب را اعلام فرمایید باسپاس
  • شهید سید محمد اسحاقی
اطــــلاعــــات فــــردی شــــهید
نـــــام :
سید محمد
نـــــام خـــــانوادگـــــی :
اسحاقی
نـــــام پـــــدر :
سید عبداله
تـــــاریخ تـــــولـــــد :
1341/06/03
مـــــحل تـــــولـــــد :
روستای چهارده
ســـــن :
24
دانشــجـوی :
دانشگاه شهید بهشتی
رشــــته تحصــــیلی :
تاریخ
وضـــــعیت تــــاهــــل :
مجرد
تـعـــداد فـــرزنـد :
0
دســـــته اعـــــزامـــــی :
سپاه
مســــئولــــیت :
نیروی دفتر سیاسی سپاه(راوی)

شهید سید محمد اسحاقی در سال ۱۳۴۱ در یک خانواده روحانی در روستای چهارده ، از توابع آستانه اشرفیه دیده به جهان گشود.
خانواده وی قبل از شروع تحصیل عازم رشت شد و در محله خمیران زاهدان رحل اقامت افکند و شهید تحصیلات ابتدائی خود را در مدرسه نزدیک به منزل به نام (شهریار) و سپس دوره راهنمائی را در راهنمائی تحصیلی آصف و دوره دبیرستان را در دبیرستان شهید بهشتی امروز در رشته ریاضی سپری کرد .
اواخر دوره تحصیل دبیرستانی وی که مصادف با شکل گیری انقلاب و در تظاهرات مردمی علیه شاه مشارکت گسترده داشت و در تظاهرات معروف دبیرستان شهید بهشتی گرفتار ماموران رژیم شد و تا پاسی از شب در بازداشت مورد ضرب و شتم قرار گرفت به گونه ای که پس از آزادی شبانه با قیچی پیراهن خون آلود وی از تنش خارج شد .
شهید اسحاقی در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه گیلان شد و پس از مدتی مامور به خدمت در سپاه منطقه ۳ که در چالوس مستقر بود اعزام شد . از فحوای کلام وی دانسته می شد که در دفتر سیاسی سپاه منطقه ۳ خدمت می کند. وی در طول خدمتش بسبب نوع کار به امور سیاسی و تاریخی علاقمند شد و در این زمینه مطالعات گسترده ای داشت و مترصد فرصت برای تحصیل کلاسیک در رشته تاریخ بود تا اینکه در یک ماموریت درون شهری در رشت به همراه « شهید رضا دانا » مورد حمله منافقین قرارگرفت و بر اثر شکستگی پا چند ماهی خانه نشین شد.
در ایام خانه نشینی وی نیز بی فایده نبود چون در این ایام موفق به اخذ دیپلم فرهنگ و ادب به صورت آزاد و سپس با شرکت در آزمون سراسری با کسب رتبه ۲۰۶ وارد رشته تاریخ دانشگاه شهید بهشتی تهران شد .
دلیل انتخاب رشته تاریخ بعدها از وی پرسیده شد و او اهداف بلندی را برای آینده خود و مملکت در نظر داشت که تحقق آن را از این طریق جستجو می کرد و بهمین دلیل مشغول آموختن چند زبان خارجی نیز بود .
او همزمان با تحصیل در دانشگاه، مطالعات گسترده ای پیرامون ادبیات غرب، پژوهش در مسایل سیاسی داشت مقالات وی در دو روزنامه « اطلاعات » و « کیهان هوایی » به چاپ می رسید .
نیاز وی به منابع تحقیقاتی سبب شده بود با کتابفروشی های خیابان انقلاب به ویژه دستفروشان کتاب رفاقتی پیدا کند تا بتواند نادر ترین و گران بهاترین کتاب زمان را به قیمت پشت جلد فراهم نماید .
البته دامنه مطالعات وی فقط در زمینه سیاسی نبود بلکه این اواخر وارد وادی عرفان شده بود و همیشه یک کتاب جیبی حافظ را را بهمراه داشت و در یک سفر به قم طول مسیر را با هم به خواندن اشعار لسان الغیب و تجزیه و تحلیل ابیات وی طی کردیم و اوج این همسفری مشهد مقدس بود که اوج عرفانی وی در حالت نماز و قرآن و ادعیه مجذوب کننده بود .
شهید اسحاقی از جمله کسانی بود که کمتر حرف می زد و بیشتر مطالعه و فکر می کرد و هرگز حاضر نبود از سمت و عنوان خود سخنی به میان بیاورد حتی در طول عملیات ها که سه بار مجروح شد حاضر به بازگشت به شهر خود نشد بلکه اعضای خانواده از مجروحیتش مطلع شوند و برای معالجه به تبریز و مشهد اعزام و بار سوم خودش به مسجد سلیمان نزد دائیش رفت و تا پایان معالجه در این شهر ها ماند و این عرفان وی باعث شد تا آخر عمرش کسی ، حتی اعضای خانواده اش از سمت او در سپاه و جبهه و حتی نحوه شهادتش مطلع بی اطلاع بودند .
روزی از وی پرسیده شد : تو که همیشه در جبهه ها حضور داری چرا با لشگر قدس گیلان نمی روی ؟ جواب داد: بچه های لشگر قدس همه آشنا هستند و هر کاری که انجام دهی ممکن است ریا شود ولی با بچه های لشکر امام حسین (ع) راحتم.
بزرگترین دغدغه وی جنگ تحمیلی بود و با توجه به نوع کار بدون استثنا در شب های عملیات به اتفاق لشکر امام ۱۴ حسین (ع) عازم جبهه می شد .
هر از گاهی که با هم از جبهه و جنگ و حضور رزمندگان در جبهه صحبت می کردیم اوصاف عجیبی از برخی رزمندگان نخبه و خلوص نیت و نحوه مجروح یا شهادت شان روایت های عجیبی می کرد که تنها ذهن نقاد و وقاد این ظرافت را مورد مداقه قرار می دهد. بارها می گفت : از خدا می خواهم اگر توفیق شهادت یافتم تیر به سرم اصابت کند ! سرانجام در تاریخ ۲۹/۱۰/۱۳۶۵ خبر شهادتش در عملیات کربلای ۵ توسط شهید آیت الله احسانبخش به خانواده وی داده شد و شهید سید محمد اسحاقی آن طوری که دلش می خواست به معبود خود پیوست . اثر جراحت بسیار کوچکی در دو نقطه صورت وی یکی بر بالای پیشانی و در محل رستنگاه مو و دیگری در محل سینوس سمت چپ صورت وی وجود داشت .
یک یا دو روز بعد از شهادت که جمعی از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی به اتفاق اساتید به خانه پدر وی در رشت آمده بودند اولین سوال یکی از دانشجویان این بود که از کدام ناحیه مورد اصابت قرار گرفت ؟ وقتی گفته شد سر و صورت ، با گریه گفت : آرزویش همین بود و الحمد الله به آرزویش رسید .
شهید سید محمد اسحاقی در رشت به همراه ۳۳ شهید دیگر تشییع شد و در اولین نماز جمعه بعد از تشییع ، شهید آیت الله احسانبخش در خطبه های نماز جمعه از وی به عنوان نخبه سیاسی و از شهید ایزد دوست به عنوان نخبه نظامی یاد کرد و پس از مراسمات عدیده بعدها به دست فراموشی سپرده شد و هیچ نامی از او در شهر دیده نمی شود الا تقاطعی در روبروی مسجد خمیران زاهدان که آنهم بعد از پیگیری برخی به نامش نامگذاری شد !؟. در اولین سالگرد شهادتش یکی از همرزمان اصفهانی وی طی مقاله ای بسیار لطیف و عمیق و پر مغز در روزنامه کیهان از شهید اسحاقی به عنوان (راوی جنگ) نام برد که گزارشات زیادی از وی برجای مانده و مکان شهادتش را کانالی در منطقه عملیات کربلای ۵ و نحوه شهادتش را نیز بر اثر اصابت ترکش های بمب خوشه ای اعلام کرد . همچنین بعدها برخی از دوستان وی تصویری از احکام شهید اسحاقی را با امضای فرمانده کل سپاه وقت با سمت مشاور سیاسی و نظامی لشگر به دست خانواده اش رسانیدند و آقای (معین) معاون سیاسی استاندار وقت گیلان نیز در دیدار با خانواده اش یک جلد کتاب به نام «نبرد الامیه» به دست خانواده اش داد که این کتاب گزارش جامعی از وضعیت استراتژی الامیه بود که تماما توسط شهید سید محمد اسحاقی تهیه و تنظیم شده به چاپ رسیده بود . شهید اسحاقی اولین و به روایتی تنها خبرنگار شهید گیلان است که حتی در جبهه ها از حرفه خود دست برنداشت و وقایع جنگ تحمیلی را با خون خود نگاشت و بعبارت دیگر ، تاریخ نگاری که با خون خود تاریخ جنگ را نگاشت.

*** اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا ان ا.. علی نصرهم لقدیر ****
با سلام و دورود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و ارواح پاک شهدای انقلاب اسلامی به حسب اینکه وظیفه اینست این چند خط به عنوان وصیت نامه نوشته می شود . هر چند چیز قابلعرضی ندارم بنده ی عاصی وگناهکاری بیش نیستم ، به جز حق ا.. و حق الناس چیز دیگری به گردن ندارم . اگرخدا هم نخواهد که از سر تقصیرات این حقیر بگذرد ، دیگر وای به حالم . خداوند به حق اولیاء و ائمه اطهار خود نظر لطفی به این رزمندگان نموده و انشاءا... امید وانتظار و مردم را برای پیروزی بسر آورد. پیروزی که مقدمه و زمینه ساز شروع مبارزه با ابرقدرتها انشاءا... خواهد بود.
اما غرض از نوشتن این چند کلمه مطلب ، اولاً وصییم پدر بزرگوارو گرامی اینجانب می باشد و آنچه که در پی می آید ، همگی می بایست تحت نظر ایشان و با اجازه ایشان صورت بگیرد.
الف-مقداری کتاب جزء اموال ایجانب است که موضوعات مختلفی را شامل می شود. کتاب سیاسی روز و مسائل سیاسی کلاً تحویل حاج آقا محمد زاده جهت استفاده در مرکز مطالعات گردد .
-کتابهای تاریخ اسلام و یک دوره تفسیر المیزان و کتابهای اینچنینی که بدرد اخوی گرام و بزرگ اینجانب می خورد تحویل ایشان شود.
- کتابهای تاریخی صرف – تارخ پیش از اسلام و..به کتابخانه گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی تحویل شود درباره ما بقی کتابها خودتان تصمیم بگیرید .یکسری مقالات و بولتن ها وبریده روزنامه ها ودوره های روزنامه دارم که تحویل آقا محمد زاده گردد.(مقداری از کتاب ها در خوابگاه وجود دارد ولیست همه کتابها هم در دفتری موجود است) وموتور هم که متعلق به اخوی می باشد . بقیه وسایل شخصی و اموال منقول هم خود خانواده در این باره تصمیم گیری می کنند. مقدارزیادی بدهکاری دارم که خواهشمند می کنم از پولهای خودم پرداخت نمایم. لیست بدهکاری خودم در آخر دفتر یاداشت سالنامه امسال آورده ام. الان کاملاً یادم نیست. فقط شک دارم مبلغ 3000 ریال به آقای دهقان در خوابگاه بدهکارم . نمی دانم در آنجا آورده ام یا نه ؟
مقداری هم پول از اشخاص مختلف طلب دارم که در صورت وصول بابت نماز و روزه برای اینجانب داده شود.مسئله دیگری که مهم باشدیادم نیست . از همه التماس دعا و تقاضای عفو دارم . امیدوارم که همه باشند . اصبر و صابرو ان ا.. مع الصابرین.
مبلغ 10000 ریال جهت رد مظالم برای من بدهید .حدوداً چهار – پنج ماه حقوق از سپاه طلب دارم که در که به برادر سعادتی از دفتر مطالعات حواله داده ام ، قرض هایم را پرداخت نمایید. زیاد بر این عر ضی نیست. والسلام.


بسم االله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
با سلام و درود به رهبر انقلاب و شهداء انقلاب اسلامی ، اینجانب سید محمد اسحاقی به عنوان وصیت نامه مطالبی را می بایست بنویسم که در ذیل می آید:
1-کلیه کتابهای اینجانب که در منزل ، خوابگاه و دفتر تبلیغات موجود می باشد ، کتابهای تاریخ صدر اسلام را به اخوی بزرگ اینجانب سید عبد الباقی ، کتابهای سیاسی جدید را تحویل حاج آقا محمد زاده تا در هر کجا که لازم دیدند مصرف کنند و کتابهای تاریخ قدیم ایران و نیز تاریخ ایران را تحویل کتابخانه تاریخ دانشکده ادبیات شهید بهشتی تحویل نمایید.
2- مقداری پول از افراد مختلف طلب دارم که در صورت دریافت آنها برای نماز و روزه ی قضا این جانب خرج گردد. 3-کلیه وسایل دیگر این جانب اعم از موتور .....همگی بین برادران و خواهرم تقسیم شود.
4-اتمالاً باید بابت مقدار کتابهایی که قرار بود از جانب عموی آقای اسحاقی از کتاب فروشی سحر متعلق به آقای موسوی گرفته شود ، مقداری پرداخت گردد که قبول زحمت فر موده و این کار را انجام دهید .خود کتابها مشمول بند 1 نیز خواهد شد.
5- کلیه روزنامه های دوره شده ، بریده ی روزنامه هایی که در بالای پشت بام هست، به اضافه مقالات و کلاسور ها دست نوشت های داخل آنها (احتمالاً دو کلاسور)همگی را تحویل دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می شود (احتمالاً برادران حضرتی ، یا ساجدی در این مورد می توانند کمک نمایند).
6-کلیه فیش های موجود این جانب که شامل مطالب سیاسی است ، همه را تحویل حاج آقا محمد زاده داده ، تا در دفتر سیاسی دفتر تبلیغات از آنها استفاده شود . فیشهای مطا لب تاریخی را هم به بچه های جهاد دانشگاهی ، ادبیات ، گروه تاریخ (برادردهقان مسئول جهاد ادبیات )تحویل دهید.
7-مبلغ 34000ریال هم موجود ی خد مت زن عمو بزرگ (تهرانی) است به علاوه مبلغ 3000ریال که بابت قرض الحسنه نزد جهاد دانشگاه شهید بهشتی برای خوابگاه موجود است که پس از تسویه حساب با جهاد پول دریافت شود. پول اولی متعلق به خودتان است ، پول دومی را هم صرف مورد دومی نمائید. یک مقدار حساب هم با بچه های هم اطاقی داریم که آنها هم ان شاءا.. تسویه شود.)
8-مبا لغی پول بابت کتابهای جدیدی که از دفتر تبلیغات گرفته بودیم . بدهکار هستیم که در مقابل نیز مبا لغی از حقوق مردادماه این جانب طلبکارم ، حساب را تسویه نموده و در صورت بدهکاری پرداخت نمایید.
زیاده بر این عرضی نیست ، جز مزاحمت ، وصی اینجانب پدر معظم اینجانب می باشند که ان شاءا.. در صورت موافقت با کمک برادران آشنا به ویژه حضرتی ، ساجدی ، آقای محمد زاده این امور را انجام خواهند.
از کلیه آشنایان و همسایگان و فامیل ، وهر کسی که به نوعی حقی برگردن اینجانب دارند . طلب عفو و بخشش می نمایم ، امیدوارم که خداوند از تقصیرات این جانب بکنند .
از برادارن همکلاسی خود کمال پوزش و عذرخواهی را دارم که ان شاءا.. ما راعفو نمایید..ازمادر مکرم و برادران و خواهران این جانب ، علی رغم مسائلی که بوده وطلب عفو بخشش را می نمایم. زیاده بر این عرضی نیست.
مقداری اگر می شود بابت رد مظالم و... پرداخت فرمایید.

سید محمد اسحاقی 1365/06/08
منطقه آبادان

« از 2 »

جـــــزئیــــات شـــــهادت
تـاریخ شـهادت :
1365/10/29
مـحل شـهادت :
شلمچه
عـملیـات :
کربلای 5
نـحوه شـهادت :
ترکش خمپاره به سر
مــــحل مـــــزار :
گلزار شهدای رشت
درصورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

اطلاعات شهدا

  • این فیلد برای اعتبار سنجی است و باید بدون تغییر باقی بماند .
تـصویر مـزار
grave shahid